امروزه رسانهها بهعنوان یکی از عناصر اصلی در صحنه بینالملل و یکی از وسایل تأثیرگذار در دیپلماسی عمومی بشمار میروند.
رادیو دیروز: رسانهای که از طرف همه بازیگران مورد استفاده قرار میگیرد و مطالب و محتواهایی که در این رسانه منتشر میگردد، به عنوان یک مهره در صحنه بین المللی تلقی میگردد و طرف مقابل را وادار به انجام حرکتی جدید میکند. پس باید نحوه بازی با قاعدههای مهرههای جدید را در عرصه رسانهای شناخت و متناسب با آن اقدام نمود.
یکی از مراحل سواد رسانه ای آگاهی از روش های تولید محتوا در رسانه ها برای فریب مخاطب است. به همین منظور مطلبی گردآوری شده را از روشهای مختلفی که رسانه ها به کار میگیرند ارائه می نمائیم:
دو قطبی سازی: این شگرد که در چند سال اخیر بهصورت ویژه مورد توجه قرار گرفت است، در پی ایجاد دودستگیهای کاذب است. رسانه با استفاده از این روش، به مخاطب چنان القاء میکند که دو طیف و جریان بهصورت صددرصد، مقابل یکدیگر قرار دارند. یکی شر و دیگری خیر، موافق و مخالف، تندرو و میانهرو و دستهبندیهای از این قبیل که بیشتر از آنکه با واقعیت مطابقت داشته باشد، بازی با واژه ها است.
رسانهها این شگرد را به اشکال و گونههای مختلف دیگر برای ایجاد درگیری و اثرگذاری صحنههای سیاسی و اجتماعی به کار میبرند و مسائل را چنان نشان می دهند که گویی هر کدام از دو سر قطبها دائماً در حال جداشدن و دورشدن از یکدیگر هستند. در ذات همه برنامههایی که با این تکنیک ساخته میشوند، چیزی که برجسته میشود نوعی بینظمی و عدم تحمل حرف مخالف و منتقد است یا اختیار نداشتن یک گروه و یا تلاش برای سلطه یک حزب بر حزب دیگر که این موارد را بهصورتی کاملاً حرفهای به خورد مخاطب میدهند. برای نمونه در مذاکرات هستهای و ایام انتخابات این شگرد بهوفور مورد استفاد رسانهها قرار گرفت.
طرح سوال و مقایسه: در این شگرد که بیشتر در حوزه مسائل مربوط به تبعیضهای جنسیتی و ارائه خط فکریهای متفاوت با هنجارهای جامعه ایران به کار میرود، بدین صورت است که برای مثال رسانهها در حوزه مسائل مربوط به زنان و حقوق زنان در ابتدا به طرح سئوالات مبهم میپردازند. سوالاتی از این قبیل که چرا قانون مدنی ایران، اختیار زیادی را برای پدر قائل شده است و برای مادر حقی در نظر گرفته نمیشود؟ چرا در نظام حقوقی ایران، اختیار کامل طلاق به دست مرد داده شده است؟ چرا نسبت به شغل زنان، تبعیض اعمال میشود؟ چرا زنان از ظرفیتهای مساوی با مردان در انتخاب شغل، دستمزد و مزایا برخوردار نیستند و ...؟ در ذهن مخاطبین و عامه مردم که معمولا در این حوزهها متخصص نیستند، ابهاماتی ایجاد میشود و عموما برای یافتن پاسخ این ابهامات به همان منبع اولیه مراجعه می کنند.
در این شگرد، جوابی که به سوال و ابهامات داده میشود، معمولاً سطحی و سوگیرانه است. برای نمونه رسانههای غربی بیشتر به مقایسه قوانین و حقوق مرد و زن ایرانی با مبانی حقوقی غرب میپردازند و اصولاً بر اساس همین منطق به این نتیجه میرسند که کدام حق و قانون، انسانی و بشر دوست و کدام غیرانسانی و ضدحقوق بشر است؛ حقوق بشر غربی قانون ایده آل و حامی حقوق انسانی است که باید تلاش کرد تا به آن رسید.
خبر غالب: این شکل از پوشش اخبار بدین گونه است که رسانهها بر یک خبر بصورت هماهنگ و زنجیره ای تاکید می کنند تا نوعی برجستهسازی تکخبری صورت گیرد. برای مثال در بحث عملکرد رسانههای غربی در پوشش اخبار آزمایشهای موشکی یا مذاکرات هستهای، ما با یک پوشش گسترده و همزمان، با رویکردی جهت دار و منفی روبهرو هستیم که در بعضی مواقع آنچنان برجسته است که مانع از دیده شدن دیگر اخبار مربوط به ایران میشود.
شگرد تهدید: این شگرد که نوعی استفاده از ایران برای تأمین منافع شرکتهای تسلیحاتی غربی در منطقه است به بزرگنمایی بیش از حد رزمایشهای نظامی و صنایع هستهای در سطح رسانههای غربی و بیشتر در سطح منطقه میپردازند. آنها با این کار دو هدف عمده دارند:
نشان دادن ایران به عنوان تهدیدی برای منطقه و قانع کردن متحدان منطقهای خود برای خرید بیشتر تسلیحات
تهدیدآمیز نشان دادن ایران در سطح دنیا و فراهم آوردن خوراک ایرانهراسی.
آنها دائماً با ذکر نام ایران بهعنوان عامل برهمزننده نظم جهانی، سعی دارند ایران را یکی از مهمترین عوامل مشکلات جهانی بنامند.
تصویربرداری فیلمها و گزارشها در فضایی ناراحتکننده و تیره: این روش معمولا در تهیه گزارشهای خبری و مستندسازی مورد استفاده قرار می گیرد تا برای مخاطب باورپذیرتر باشد. اکثر این محصولات رسانه ای محتوایی سیاه از وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران را به نمایش می گذارند. معمولا فضایی که تصاویر و مصاحبهها در آن ضبط میشوند، داری رنگهای سیاه و تیرهاند تا نوعی شکست و غم ناشی از مشکلات را به ذهن مخاطب تزریق کند.
تهیه بعضی از گزارشها از ایران در لوکیشن خاصی مانند ترافیک، شلوغی خیابان با استفاده از صداهایی مثل بوق ماشین در پسزمینه صورت میگیرد. معمولاً تجربه ترافیک یا شلوغی یک تجربه بد و ناراحتکننده برای تمام مردم دنیاست و همه مردم نیز معمولا این حس ناراحتکننده را در این فضاها تجربه کردهاند. آنها با دیدن این گزارشها، ناخودآگاه یک حسی ناراحتکننده را بهواسطه تجربههای قبلی دریافت میکنند. این اتفاق به تدریج مخاطب را نسبت به وضعیت ایران شکل می دهد و او در مجصولات رسانه ای تولید شده برای ایران، به دنبال تماشای فضایی متشنج، محزون یا کسالت آور است.
گزینش موارد احساس برانگیز: خیلی از گزارشها و مستنداتی که رسانههای خارجی درباره ایران کار میکنند، مانند موضوع اسیدپاشی یا اعدام بعضی افراد، دارای ابعاد عاطفی و احساسی است. دید رسانه بیشتر بر بعد احساسی قضیه تکیه دارد تا اینکه صرفاً بخواهد خبری را اطلاع دهد. پرداخت بهصورت احساسی چند نکته دارد. اول اینکه مخاطب را با خود همراه میکند، دوم مخاطب را بر انگیخته میکند و نهایتاً او را به واکنش وامیدارد.
برچسب زدن به خصلتهای ایرانی: امروزه در برنامههای رسانهای که درباره ایران ساخته میشود به بعضی از کلمات، طوری جهت دهی می کنند تا دارای بار منفی شوند. به مرور کلماتی به عنوان کلمات جایگزین معرفی میشوند که در خود جامعه نیز مورد اقبال قرار گرفته و تکرار میشوند. کلماتی مثل مردان سنتی بهجای مردان غیرتمند، افراد افراطی بهجای پایبند به اصول و از ایندست عبارات. آنها زنان محجبه را افرادی خشونت طلب، سنتی و بیسواد معرفی می کنند. مردان باغیرت را افرادی گرفتار در تفکرات متحجرانه و سنتی نشان میدهند، پایبند بودن به آرمانها را افراطیگری میپندارند؛ بهطور خلاصه، آنها از هر چیز متضاد با مبانی فلسفی و اعتقادی غرب، با عنوان تحجر، سنتگرایی و ازکارافتادگی یاد میکنند.
ایجاد انحراف
ایجاد انحراف مطلوب ترین و پراستفاده ترین روش رسانه ها برای تحت تاثیر قرار دادن باورها و عقاید مخاطبان است. در واقع یک خبر بزرگ و قابل توجه در میان تعداد زیادی از داستان های کوچک تر و کم اهمیت تر گم خواهد شد. اگر چه این استراتژی به طور ویژه در رسانه های خبری مورد استفاده قرار می گیرد اما ورود رسانه های آزاد و اینترنت نیز نتوانسته این مشکل را حل کند زیرا اگر چه می توانیم اطلاعاتی که می خواهیم از دریافت آن ها دوری کنیم را فیلتر نماییم اما در هر صورت گرایش به جوک، تصاویر و داستان های مضحک و خنده دار توجه ما را از واقعیات مهم تر و جدی تر زندگی دور نگه داشته است.
بزرگنمایی مسئله
گاهی اوقات یک مسئله خیالی یا بزرگنمایی شده عکس العمل های شدیدی را از جانب مخاطبان در پی خواهد داشت. در سال ۲۰۱۶، سازمان ناسا مقاله ای منتشر کرد که در آن ادعا شده بود اگر طالع بینی علمی می بود بدون شک برج های فلکی موقعیت خود را همواره تغییر می دادند؛ برای مثال برج سنبله به برج اسد تبدیل می شد. رسانه ای از این کشف به عنوان کشفی علمی یاد کرده و ادعا کرد که بیش از ۸۰ درصد از مردم باید برج فلکی خود را تغییر دهند. این مقاله چنان سروصدا کرد که ناسا مجبور شد از اظهارات خود عقب نشینی کند.
سیاست تدریجی
برای شکل دادن به یک باور خاص، رسانه ها از انتشار مطالبی به صورت تدریجی و مداوم در مورد یک موضوع خاص استفاده می کنند. این استراتژی برای شکل دادن به تصویر یک شخص، یک محصول و یا یک واقعه خاص به کار برده می شود. برای مثال در برخی از رسانه های کشورهای مختلف تنها از برندهای خاصی حمایت می شود یا در حوزه سیاسی برای بدنام کردن یک شخص، گروه یا یک اتفاق و یا بزرگنمایی در مورد یک شخصیت، جریان یا یک باور سیاسی/مذهبی به طور مکرر در مورد موضوعی خاص خوراک رسانه ای تولید می شود که مصرف آن توسط مخاطبان در طول یک برهه زمانی باعث شکل گیری یک ذهنیت جدید مطلوب رسانه ها و یا تغییر باورهای نامطلوب آن ها می شود. یکی از بهترین نمونه های این استراتژی مرسوم کردن سیگار کشیدن در اواسط قرن بیستم بود.
سیاست به تعویق انداختن
باری وادار کردن مخاطبان برای گرفتن تصمیم های سخت یا غیرمعمول، رسانه ها این تصمیم ها را سخت و دردناک اما شدیداً ضروری و حیاتی به تصویر می کشند. حتی گفته می شود که این تصمیمات باید فردا اتخاذ شوند و نه امروز. فداکاری در آینده (فردا) بسیار آسان تر از فداکاری است که شما باید در زمان کنونی انجام دهید. از نمونه های رایج این استراتژی می توان به همه پرسی های استقلال یا دیکتاتوری در کشورهای در حال توسعه اشاره کرد که بر اساس پروپاگاندا و یکجانبه گرایی و تمامیت خواهی انجام می گیرد.
دایه مهربانتر از مادر بودن
برخی از تبلیغات رسانه ای از زبان، بحث ها، نمادها و کلام آهنگین برای تحت تاثیر قرار دادن کودکان استفاده می کنند. چنین سبکی از تعامل باعث می شود که احتمال انتقاد مخاطبان به شدت کاهش یابد. برای مثال برندهای تجاری از سبک گفتاری دستوری استفاده می کنند و ساده ترین احساسات و انگیزه ها را مورد هدف قرار می دهند. رسانه معمولاً لحنی سرپرستانه و ریاستی به خود می گیرد و به مخاطب القا می کند که بیشتر از او دانسته و بیش از خود او در مورد منافعش حساسیت دارد.
احساسات بیشتر، تفکر کمتر
اخبار بدون احساسات تاثیر گذاری چندانی ندارد و این دو همیشه در کنار هم قرار دارند تا عملکرد مناسب و مطلوبی داشته باشند و البته هیچ نکته مثبتی در این ارتباط وجود ندارد. احساسات باعث می شود که مخاطب نتواند واقعیات را با تفکر انتقادی و عینی درک نماید. در واقع احساساتی شدن بخش منطقی مغز را متوقف می سازد که در اکثر موارد به تحریف واقعیت منجر می شود. به همین دلیل است که عبارت «جنگ اطلاعاتی» هیچگاه از ذهن دور نشده و همواره مورد استفاده قرار می گیرد.
بی خبر نگه داشتن مخاطبان
رسانه ها و دولت های حاکم در صورتی که مخاطبان تکنیک ها و استراتژی های آنان را درک نکنند می توانند باورها و عقاید آن ها را تحت تاثیر قرار دهند و این موضوع بدیل عدم آموزش صحیح رخ می دهد. به عقیده نوآم چامسکی دسترسی نخبگان و افراد عادی به اطلاعات بسیار متفاوت است. در واقع اخباری که بدست افراد عادی جامعه می رسد از فیلتر نخبگان رسانه ای و حکومتی رد شده و علاوه بر حذف برخی خبرها و بزرگ نمایی یا کم اهمیت جلوه دادن خبرهای دیگر، برخی خبرهای چالش برانگیز نیز بزک شده و با ظاهری متفاوت برای مخاطبان از همه جا بی خبر سرو می شود. البته دسترسی به اینترنت و دنیای تبادلات آزاد اطلاعاتی تا حدودی این مشکل را مرتفع کرده است.
تشویق مخاطبان به دوست داشتن محصولات متوسط
رسانه ها در تلاش است که به مخاطبان القا کند که احمق بودن، بی پروایی بی ادبانه و بی ملاحظگی بسیار هم مطلوب و دوست داشتنی است. به همین دلیل است که سریال های تلویزیونی، فیلم ها، دنباله ها و خبرهای متعددی در طول روز از رسانه ها پخش می شود. در واقع تنها هدف رسانه ها از این کار خلق هنر و بدیع سازی نیست بلکه در بسیاری از موارد، تنها هدف رسانه در منحرف کردن اذهان عمومی از مشکلات و مسائل مهم تر اجتماعی، سیاسی،اقصادی و فرهنگی خلاصه می شود.
ایجاد حس گناه در مخاطبان
هدف از این استراتژی این است که مخاطبان به خاطر مشکلات محلی و جهانی خود را سرزنش کنند. مردم خود را به خاطر جنگ هایی که باعث و بانی شروع آن دولت ها بوده اند سرزنش کرده و بدین ترتیب سعی می کنند در حل آن مشکل (ظاهراً) مشارکت کنند. در سال ۲۰۱۴ تصویری از یک پسربچه که بین قبر پدر و مادرش خوابیده بود در رسانه های اجتماعی رد و بدل شد که گفته می شد در یک منطقه جنگی گرفته شده است. در واقع این تصویر بخشی از یک پروژه عکاسی برای نشان دادن علاقه به بستگان بود. کسی که این عکس را گرفته و مسئول پروژه تبلیغاتی مربوط به آن بود از این تفسیرهای احساسی و زودباورانه شگفت زده شده بود.
بیشتر دانستن در مورد مخاطبان، حتی بیشتر از خودشان
رسانه ها همواره سعی می کنند که همه چیز را در مورد همه افراد جامعه بدانند اما اغلب از این نیز فراتر می روند. در سال ۲۰۰۵ مشخص شد که یک رسانه بریتانیایی به استراق سمع تماس های سلبریتی ها، سیاستمداران و حتی برخی از اعضای خانواده سلطنتی دست زده است. چنین شرایطی در مورد رسانه های غیرمستقل و حکومتی بسیار بدتر است. در واقع از اطلاعاتی که بدین طریق بدست می آید برای تولید برنامه های خاص استفاده می شود تا تعداد بینندگان به شدت افزایش پیدا کند.